اعلام حضور
برمي گردم باز
روح پدرت شاد...
بعضي اوقات حرف- حرف خودشون مي شه.. اما خوب شد نرفتي... اينجوري اعصابت خورد نمي شه...
اين مستاجره چقدر بي فرهنگند...
سلام. خوبي دينا جان. روح پدر شاد شاد. واي درك مي كنم عدم تمايلت رو براي رفتن به خونه مادر بزرگ گرامي همسر محترم. گاهي خيلي كسل كننده س.
خدا بيامرزه پدر عزيزت رو واقعاً راست ميگن خوبها زودتر از بدا ميرن.
خوشم اومد دينا جون كه نرفتي خونه مادربزرگ همسريت آخه هميشه كه آدم نميتونه به حرف مردا باشه كه
راستي عكسهاي دستپختت رو هم بذار مشتاقيم شاهكارهات رو ببينيم
سلام خانومي
روح پدر عزيزت شاد باشه...
وا چقدر اين مرداا لجبازند اعصابم خورد شد...
عكس برامون بذار
اولا كه خانومي بابت پدر نازنينت خيلي ناراحت شدم. تا جايي گه نتونستم جلوي بغضم رو بگيرم.
بعد هم بابت اينهمه سختي كه توي اون دوران كشيدي و صبوريهات بهت تبريك ميگم
عكس هم حتما از دستپختهات بذاريها
ما دوس مي داريم
خانومي اين كه بعضي وقت ها دلت مي گيره به هر بهونه ايي واسه اينه كه قدر اون لحظات شادي رو بدوني .
دلم گرفت وقتي از پدرت صحبت كردي خدا بهت صبر بده .
كي گفته تو لهجه وداشتي ؟ هان ؟ تو بلبل شيرين سخن بدون لهجه اي