ميدوني مشكل اينجاست كه دنياي زنها با مردا خيلي فرق ميكنه. اونا دنيا رو از دريچه نگاه خودشون ميبينن. ما هم از نگاه خودمون. واسه اينه كه فكر ميكنيم چون خودمون زن هستيم و به محبت بي شائبه نياز داريم پس بايد در برابر مردها هم همين كار رو انجام بديم. ولي من ميگم نه! من بهت ميگم برو سر كار. اگه عادت كرده هر روز وقتي از كارش برميگرده تو رو تو خونه ببينه بذار تو خونه تنها باشه و دلش برات تنگ بشه. اين فرصت رو از خودت نگير. پسرت رو بذار مهد. يكم براي خودت زندگي كن نه ديگران. به نظر من حتي همون موقعي كه خروپف همسرت بهت اجازه خوابيدن نميداد هم بايد بيدارش ميكردي! ميدوني يه چيزايي تو دنياي مردها هست كه كمتر زني بهش پي ميبره.

دينا نميدونم اخه چي بگم شوهرت را كه نميشه تغييير داد

اينو هم خودت ميدوني هم از نوشته هات ميشه فهميد

خب يه بچه داري كه خودت ميدوني كه بايد كاري كن يكه يه زن ديگه چند سال ديگه احساس تو رو نداشته باشه

خيلي سخته با كسي زندگي كردن و كنارش بودن كه ادم رو نفهمه

ايشالا كه اتفاقاي خوبي برات بيفته

خيلي متاسفم عزيزم .

فكر نمي كردم اوضاع به اين خرابي باشه . ولي با همه اينها ممكنه الان ازش دلخوري يه كم بزرگنمايي كردي .ممكنه يعني ؟

اميدوارم ابرهاي كدورت كه كنار رفت بازم خوبي هاشو ببيني و كمتر دلخور باشي عزيزم .

در هر صورت من هميشه ميگم راه حلش محبت كردنه و بس .

دوست دارم هميشه شاد ببينمت .

در ضمن شرمندم دير سر زدم بهت . انشالله تا نت دارم زود زود ميام .

گل پسرتو ببوسسسسسسسسسسسسسسس

در مورد اين پستت هم حس مي كنم الان تو شرايط روحي و جسمي (مريضي و خستگي و مهمون ناخونده .....)بدي هستي اينه كه اين مشكلات بيشتر به چشمت اومده

يه وقت كه كاملا روابط تو روال عادي بود با شوهرت و خودت هم حال بهتري داشتي اين نوشته ات رو بخون اگه بازم ديدي همين حس رو داري معلومه كه مشكلات دائميه و مقطعي نيست

البته در مورد بي توجهي هائي كه نوشته بودي كاملا بهت حق ميدم

و در مورد اون مهموناي ناخونده هم واا چيزي ندارم بگم جز اينكه عجب آدمائي پيدا ميشن!!!!!!!!!!!!!!!!!

آخه آدم اينجوري ميري سر ميزنه اونم جائي كه بچه كوچيك دارن

ازين حرفتم خيلي خوشم اومد كه گفتي همه زندگيتو خلاصه تو زندگيه مشترك نمي بيني

تو استعداد خوبي داري و از نظر تحصيلي هم موفق بودي

ايشالا بچه كه بزرگتر شه يه موقعيت شغلي عالي هم پيدا مي كني

با همه اينا از ته دل اميدوارم به زودي اوضاع هموني شه كه ميخواي

بعدم عزيزم تو زندگي همه ازين چيزا هست حالا هر كه به نوعي

خانومي گلم اينكه نظر نمي دادم راستش دليلش اينه كه من خيلي دير آشنام و ارتباط برقرار كردن برام سخته

باورت ميشه حتي تو دنياي مجازي!!!!!!!!!

حتي گاهي كامنتم رو براي يه دوست كه منو نمي شناسه تايپ هم مي كنم اما بعد منصرف ميشم!!!!!!!

خودم هم خيلي دلم مي خواد تغيير بدم اين اخلاقمو اما خوب سخته برام

اينو گفتم كه بدوني دليلش اين بوده وگرنه من نوشته هاتو خيلي دنبال مي كردم و نثرتم دوست داشتم و چون حدس زده بودم اهل كجائي حس نزديكي بيشتري باهات داشتم