جناب آقاي همسر:
واقعا توقعات مرد در زندگي فقط در خواسته هاي خودش خلاصه ميشه؟چرا يك مرد نبايد از زنش توقع داشته باشه كه يك كم فقط يك كم به فكر سلامتي و اوضاع روحي خودش باشه تا انرژي لازم رو براي به وجود آوردن آرامش براي همسرش كسب كنه.مي دونيد چرا؟چون اگر اين توقع رو ابراز كنه وظايفي به گردنش مي افته كه گريزناپذيره.از جمله نگهداري از فرزند هر چند كوتاه،كمك در امور خانه و.........
من اصلا نمي تونم تصوري از اين موضوع داشته باشم كه وقتي اوضاع روحي يك زن به دليل مسائل مختل از جمله خستگي حاصل از كار منزل،نگهداري از فرزند و.....بهم ريخته است بتونه پذيراي مردش باشه.مگر در يك صورت و اون اينكه با ورود مرد و لبخند گرم او و كمك به همسر با طي كردن ساعتي با كودكش انرژي لازم رو براي پذيرا بودن از شوهرش بدست بياره.اينو بدونيد هر منبعي براي ايجاد گرما به سوخت و انرژي نياز داره.اگر قراره يك زن منبع گرماي خانواده باشه بايد اين انرژي رو داشته باشه و اين انرژي حاصل نميشه جز با اعصاب راحت و زندگي بدون دغدغه اي كه نشون دهنده هنر مديريت يك مرد توي زندگيشه.
خانومي عزيزم:
من،تو هزاران هزار زن ايراني تاوان نداشتن صبر در زندگي رو با اعصاب داغون و ايجاد چروك در صورت در سنين كم ميديم.من براي تو و تو هم براي من دعا كن كه خدا بهمون صبر بده تا بهتر در مورد تصميماتمون فكر كنيم و من اعصاب علي رو و تو اعصاب آقاي همسر رو با صداي قشنگمون!بهم نريزيم.
مردم اينقدر حرف جدي زدم.حالا بگو اصل حالت چطوره؟چكار مي كني با مهمون داري؟