• وبلاگ : باغچه كوچك ما
  • يادداشت : همسايگي از نوع امروزيش!
  • نظرات : 6 خصوصي ، 38 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     
    + شيدا 
    خدا رو شکر ما از اين مشکلات نداريم.همسايه هامون آرومن و گاهي فقط صداي موسيقي مياد.
    اينا ديگه آخرشن خواهر
    سلام حتما مي خونم.

    سلام

    ممنون كه سر زدي عزيزم

    پسرم دو سا له سه ماهشه

    آرزوند آرزوهاي سبزت

    مريم

    اتفاقا يه بار هم من ميخوام از همسايه هامون بنويسم/ يه خورده بخنديد .
    اوا خواهر به خدا کلافه شدم الان ديدم اون که نوشته بودم اومده.خوشحال شدم.منو بگو دوباره نوشتم و داشتم مي فرستادم که ديدم نه بابا ايناهاش.نکنه تاييديه و تو داري تاييد مي کني تند تند.آن لايني؟
    اوا ديدي خواهر چي شد؟من کلي افاضه کردم برات نوشتم الان هم نوشتم اما نيستش.کجاس؟فکر کردم تاييدي گذاشتي و نيومده اما مي بينم که تاييدي نيست و شايد زياد بوده و سند نشده
    واي دينا جونم چه طور اينا براي آبروشون هيچ ارزشي قائل نيستن؟واي دينا ما هم همش مثل شما از آبروريزي مي ترسيم و و همش مراقبيم.گرچه مادرشوهر پاک آبرومونو برد.اما خوب آبروي خودش بيشتر رفت.يعني اصلا فکر نمي کرد اينطور بشه.در واقع مغزي نداره که بتونه فکري بکنه.هرچي دلش بخواد انجام مي ده.مي گم اون همسايه بالايي که مي گي همش دادو هوار مي کنه و هرچي از دهنش دربياد مي گه خيلي شبيه مادرشوهر منه.هر چي بر وفق مرادش نباشه چنان بلوايي به پا مي کنه که اگه مثلا از جاي يه صندلي ناراضي باشه صندليه خودش پا در مياره و فرار مي کنه.جدي مي گم.همه عاصين از دستش اما به خاطر اينکه با من بده جديدا با داماداش نمي دوني شنيدم چه خوب شده.همون داماده که 2 سال قهر بودن حالا شده عزيز دل خانوم.اذيتشون نمي کنه.خوب شد اين بلا سر من اومد حالا براي دامادا و حتي عروس خواهرش خوب شد.خوشحالم براي بقيه خوب شد.لااقل يه دعايي به جون ما مي کنن
    دينا خانومي من آپما بهت گفته بودم؟
    + فاطي خاكي 

    بهههههههههههههههه بابا چقده زيهادههههههههههههههه......چشمام اوف شد....

    ديگه آبرو به حراج گذاشتن شده عادي عزيزم...

    سلام خانومي خوبي؟؟

    من اولين مرتبه است كه به وبلاگ شما ميام اما خيلي خوشم امده وبلاگت خيلي صميم و يه رنگ به نظر مياد

    ان شا الله بازم بهت سر ميزنم

    به منم سري بزني خوشحال ميشم از آشنايي بيشتر با شما

    مريم

    + فهيمه 

    پس ساختمون شلوغي داريد!!!...

    خونه قبلي ما هم تقريبا شلوغ بود اونم فقط به خاطر طبقه دومي بود...

    اما اين خونه باورت نمي شه الان چند ماه از ساکن شدنمون مي گذره .... هنوز خانوم واحد روبرو رو نديدم... خدا رو شکر ساختمون آروميه...

    وااااااااااااااااااااااااااااااي براي چي بچه را ميزد من بودمميرفتم دم خونشششششششششششششششششن الهي بميرم

    ايخدا ما الان يه ساله ساختمونمون که قبلا همه مثل فاميل بودند مشکل داره اه همينه ميگم ادم بره تک واحدي

    واي ولي خدايي دعوا 1 همسايه داريم زياددعوا ميکنه بقيه ساکتن

    حرفات كاملا درسته.ما هم همسايه هاي اين مدلي زياد داريم اما سرمون تو لاك خودمونه و اصلا كاري به كار كسي نداريمخيليهاشون رو اصلا نميشناسمآدم بي فرهنگ همه جا هست.از دور ميبوسمت

    -درست ميگي.من 4 سال اصفهان بودم.البته جاهاي ديگه هم بودم و بنا به دلائلي مردم شهرهاي مختلف با فرهنگ هاي مختلف رو ديدم.

    هيچ كدو اصفهاني ها نشدن.
    خيلي آدم هاي فهميده و با فرهنگ بالايي هستن.
    هميشه هم برام سوال بوده چرا دختراي اينا تا اين حد سازگار هستن!

    -نه بابا!3 ماه زندگي مشتذك بعدش تازه مراسم؟
    خوب طفلي ها لابد حسرت داشتن!

    -اصلا من موندم انگيزه ي مدير ساختمون شدن چيه؟
    جز پاسخگويي به يه عده طلبكار و از خود راضي؟
    ول كن بابا

    -ولي خدايي با همسايه ها اصلا حوصله ات سر نميره ها!
    دائم داري مستند پخش زنده مبيني!

    -چقدر بايد خدا رو شكر كنم تا حالا با همسايه هاي اين مدلي مواجه نبودم.
    ديوانه كننده هست.چقدر آدم اعصابش بهم ميريزه!

    -نه ننه جون .بگو.از هر قومي ميخواب بگي بگو.من پشتتم.حرف حق كه بد اومدن نداره

    azizam dafe dige bia yek post e shad va khoshbinane benevis
     <      1   2   3      >