• وبلاگ : باغچه كوچك ما
  • يادداشت : آخرين ديدار
  • نظرات : 3 خصوصي ، 36 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     
    + سميه 
    خدا باباي عزيزت رو رحمت کنه.
    بي اختيار با خوندن خاطرت اشک ريختم و الان نوشته تو تموم شده ولي اشکاي من بند نمي ياد.
    منم مثل تو وابستگي شديدي به پدرم دارم و زندگيم بدون اون پوچه.
    خدا همه بابا ها رو صحيح و سالم نگه داره

    بسيار متاثر شدم.با دقت خوندم هر چند كه ان لاين بودم.

    روحش شاد.

    خانومي خدا بابات رو بيامرزه و عمر مامانت رو طولاني كنه.بغض عجيبي گلومو فشار ميده.من هميشه از روزي كه بابام نباشه مي ترسم

    دينا جان خدا پدرتو رحمت كنه و عزيزانتو برات نگه داره ولي ديگه اينطوري جزييات يك ماجراي دلخراش رو براي خودت تصوير نكن اثر خوبي نداره كه آدم به دقت يادش باشه اون روز به خصوص چي گفت و چكار كرد.

    + ناردونه 

    منتظر آپ جديدت هستم دوست عزيزم .

    بوووووووووس

    1 دنيا ممنون كه سر زدي...اميدوارم اين دوستي هميشگي باشه..
    کجائي دينا خانومي؟
    الان احتمالا اصفهاني
    يه بار ديگه اين نوشته ات رو خوندم
    دينا اشكمو دراوردي خدا بيامرزه باباتو. خيلي سخته از دست دادن عزيزترينها. روحش شاد
    سلام عزيز....مطمئنم كه كلمات كافي براي بيان احساست نداشتي...خدا اون روز رو واسه كسي نياره...اگه بگم گريه كردم باور ميكني؟ دوست دارم باهات بيشتر اشنا بشم...پيشم مياي؟منتظرم...
    + اتي 

    "گريه کردم.........چون با تموم وجودم احساساتتو فهميدم و حس کردم...........منم داشتم يه چنين روزي رو...........تازه مطمينم هنوط نتونستي همه احساستو بنويسي چون واقعا بعضي چيزها رو هر کاري کني نميشه گفت..........لعنت به اين دنيا که اينقدر بي ارزشه.......باباي منم مثل باباي خودت براي من و يه خانداني سمبل بود.........4 سال گذشته ولي هنوز دنبالش ميگردم......همه جا ...هر جا که بتوني تصور کني............

    سلام عزيزم

    از هر موضوعي چند نمونه داره.خوندنش اصلا سخت نيست يعني براي من راحت بود...اميدوارم براي تو هم همين طور باشه.

    من ميام خونه تو ،تو داري ميري خونه من

    عكس ها رو امتحان كن

    فكر كنم باز شه

    نتونستم جلوي همكارام مانع از اشكهام بشم.تنها استرسي كه هميشه همراهمه دينا يه روز نديدن بابامه.خدا اون روز رو نياره.

    خيلي سختي كشيدي بميرم .خدا بيامرزتشون.

    نمي دوني چقده متأثر شدم از خوندن اين ژست آخريت خيلي قشنگ بيان كرده بودي احساستو من دركت ميكنم غم بي ژدري خيلي سخته ولي من به غير از يه خاطرات مبهم چيزي از بابام به ياد ندارم آخه من 5 سالگي بابامو از دست دادمخدا باباتونو بيامرزه و انشاالله غم آخرتون باشه
    نه مثل اينكه درست شده قسمت نظراتت مي دوني من الان چند وقته نمي تونم واست نظر بذارم يعني مي نوشتم ولي ثبت نميشد نمي دونم چش شده بود براي ژست قبليت و ژست جديدت يه عالمه تايژ كردم ولي تا مي خواستم ثبتش كنم نميشد ولي خدارو شكر درست شده
       1   2   3      >