اون فيلم رو منم ديدم.هميشه درخواستم از خدا اينكه كه تواني به من بده تا از شادي و خوشبختي پسرم شاد و خوشحال بشم.شادي و خوشبختي كه توسط همسرش بهش هديه شده.
اي كاش ميشد اون موقع حس حسادت رو مهار كرد.
يه دسته ديگه از مادر شوهر ها هم خيلي اذيت ميكنن و حسادت.دسته اي همه كاره ي تو خونشون هستن و حالا ميخوان اين رئيس بازي رو تو زندگي عروس و پسرشون هم جا بندازن!
ولي كنترل اين چرخه توسط پسر رو خوب گفتي.
دينا جون عزيزم مرسي كه به يادمي
من هستم ولي يه كم قاطي پاتيم راجع به اين پستت كه خدنت مي دوني چه قد حرف دارم
با سلام و با سپاس از نظر محبت آميز شما.
بله.فيلم قشنگي بود و آموزنده!البته كمتر در كشورهاي غرب دخالت است و در ايران بيشتر.با اين احوال با ديد مثبت ميشود نظرات اطرافيان را نيز تغيير داد.نحوه بيان و بروز آنچه در دل سنگيني ميكند نيز موثر است.در ايران ما شكوه به همسر ميكنيم.اما دقت كرديد كه در اين فيلم پسره هيچ بوئي از اين حسادت نامزد و مادر نبرده بود؟
سبز باشيد...
سلام
من اولين بارمه مي يام اينجا
از طريق بلاگ سايه باهاتون آشنا شدم
بلاگ جالبي داري
در مورد اين فيلم متاسفانه نظري نمي تونم بدم چون نديدم
موفق باشي در كارت
خوبي؟
پسر عسلت خوبه؟
منم كاملا باهات موافقم نقش پسر اين وسط خيلي مهمه ... اين كه بدونه زنش و مادرش هر كدوم جاي به خصوص هم رو دارن و نبايد خودش رو درگير اين حرفاي خاله زنكي بكنه و جاهايي هم كه مشكل بوجود اومده طرف حق باشه ...... و هيچ وقتم پشن زنش رو خالي نكنه حتي اگه اشتباه كرده ..... بزاره توي خلوت با دوستي و ملايمت و بدون تلخي بهش تذكر بده ....
به نظر من اگه همسر آدم فهميده باشه مادر اون نمي تونه دخالت بيجا تو زندگيش داشته باشه حد اقل دخالتاش به ثمر نميشينه
ولي در کل به نظر من اونا بد عروسشون نميخوان ولي طرز بيانشون يه کم نيش داره در کل آدم اگه همسرش رو با دقت انتخاب کنه اين جور مسائل هيچ وقت باعث دلخوري نميشن
به منم سر بزن خانومي خوشحال ميشم
من اين فيلمو ديدم و شنيدم به تقليد فيلم هاي شرقي ساخته شده..
خيلي جالب بود.. البته اونجا چون بچه ها چه ازدواج كنند چه نكنند بايد بعد يك سني مستقل شوند به ندرت موارد اينطوري يافت مي شه..
ما در يك جامعه سنتي زندگي مي كنيم .. با مادر شوهر هم بايد ساخت!! ديگه اين روزها مثل سابق با هم زندگي نمي كنند كه نشه تحمل كرد هركي در خونه خودشه
مشكل اينه كه هم مادر شوهر و هم همسر هر دو فكر مي كنند شوهر آدم نيست بلكه يك كالا باارزش كه سعي مي كنند صددرصد شو تصاحب كنند
پس براي هم ميشوند دو رقيب
