• وبلاگ : باغچه كوچك ما
  • يادداشت : مادر شوهر يا ...
  • نظرات : 10 خصوصي ، 45 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      
     

    پس بلاخره فوق ليسانس رو گرفتي ؟گفته بودم كه بهت افتخار ميكنم عاليه عزيزم اون مزخرفات بي ارزش و .... رو هم بريز دور

    دوباره سلام

    من آپم عزيزم

    + اتي 

    روي لينک من کليک کن ببين چي ميبيني؟؟؟وبلاگم که نمياد؟؟

    + اتي 
    گاهي با دوستام كه حرف ميزنيم ميگيم بايد از بعضي از اين مادر شوهرا بيرسيم اين يسراتون رو چيكار كردين كه اينقدر گوش به فرمانن و دوستتون دارن....در حالي كه به قول تو اين زنه كه براشون ميمونه و توي زندگيشون داره جووني ش رو ميذاره......
    + اتي 
    ميدوني دينا جونم به نطر من بدترين كار اينه كه مرد رو وارد حرفهاي خاله زنكي كنيم.....يعني چطور؟؟اينكه مثلا بشينيم ييشش و مدام بگيم فلاني اين حرف رو زد يا مامانت اينو گفت بعدش من اينو گفتم و خلاصه....من فكر ميكنم مردا يه تصور ديگه توي ذهنشون ايجاد ميشه و فكر نميكنن اين فقز يه تعريف يا گلايه اس...ميچسبوننش به مسايل ديگه ...به مرور اينطور نتيجه ميگيرن كه تو ميخواي اون رو از خانوادش جدا كني چون از خانوادش بدت مياد و همين باعث ميشه مقاومت كنن و ناخواسته كشيده بشن به طرف اونا بيشتر....مادر شوهر من زن عاقل و فهميده ايه...هميشه ميگه يه بار يه دوستي بهش سفارش كرده كه اگه ميخواي با عروست دچار مشكل نشي كار به كارش نداشته باش...اونم تا حالا اين كارو كرده و اصلا هيچ دخالت يا حرفي در زندگي ما نداشته....ولي خب به نوبه خودش از شوهرم توقعاتي داره كه اونم به اين خاطره كه فكر كنم چون يسرشه يس وطيفه اشه....البته اين از بد جنسي منه كه گاهي بهم برميخوره چون اون بيچاره توقع اصلا نداره...با اينكه خيلي خوبه ولي هيچ وقت نميتون احساس كنم كه مثل مادرمه....
    دينا جان من اين فيلمو ديدم و خيلي برام جالب بود ولي توجه كردي كه زياد سن و سال تو روابطشون مهم نيست و فقط انتظار دارن همه به هم صرف نظر از بزرگي و كوچيكي احترام بذارن و حرمت همو رعايت كنن. در مورد اينكه زن و شو هر خوشبخت تو زندگي عروسشون دخالت نميكنن موافقم چون مادر شوهراي كمبود دار از ابراز علاقه پسرشون به عروس و رابطه خوب اون باهاش به علت كمبود هاي خودشون رشك ميبرن .كاش مادر شوهرها هموني كه براي دخترشون ميخوان برا ي عروسشون هم بخوان
    منظورم از سوژه بعدي اين بود که مادرشوهر منو کانديد کرده بود براي دادن سکته و دق
    فکر کنم سوژه بعدي من بودم.
    بعدشم دينا جون خيلي هوس کردم اين فيلمو ببينم.
    من خيلي از مادرشوهرم کشيدم.بعد از سه ماه تو يه شهر بودن با اونا نتونست چهره اصليشو مخفي کنه و بيچارمون کرد.کاري کرد که راهي جز فرار پيدا نکنيم.
    الان بايد غربتو تحمل کنم فقط به خاطر اون.نمي بخشمش.
    اين پستت بسي به دل من نشست.
    خوش به حال اونايي که مادرشوهراشون اذيتشون نمي کنن
    ببين تو کامنتاي خودت هم اونايي که مادرشوهر خوب دارن نوشتن که دوستش دارن.چه اشکالي داره آدم به خاطر خوشي پسرش کمتر دخالت کنه.اذيت نکنه.اونوقت مي بينن عروس هم دوستشون داره.به نظرم اينجور بيشتر به هدفشون مي رسن تا با دعوا و زير آب زني و دخالت و فحاشي.قبول داري؟
    با اخلاق خوب هم پسرو دارن هم عروس.اما با اين سگ اخلاقيها نه تنها عروس رو ندارن بلکه ممکنه اگه پارو از حد فراتر بذارن پسرو هم از دست بدن
    واما درمورد يک قسمتي از پستت بايد يه چيزي بگم.گفته بودي که کساني که زندگي عاشقانه اي دارن مادرشوهراي خوبي هستن؟نه دينا
    پدرشوهر من عاشقانه مادرشوهرمو دوست داره(البته از ترس)و مادرشوهرم 4 خواهر شوهر بسيار عالي و ساکت و کم حرف و يک مادرشوهر بسيار خوب و بي زبون داشت.که به جاي اينکه اونا تو زندگيش دخالت کنن خودش تو زندگيشون دخالت مي کرد.
    سر هر موضوعي باهاشون دعوا مي کرد و مي گفت چرا فلان کارو نکردين؟
    حتي پدرشوهرمو فرستاده بوده خونه پدرش و پدرشوهرم جلوي مهموناي بسيار رودربايستي دار .دادو هوار کرده که چرا مهمون داشتين نگفتين زن من بياد؟اين طرز عروسداري نيست هااا
    ببين چطور خودشو بالا مي برده؟حالا خودش عروسداري لده؟
    بايد بگم که يه بوم و دوهواست.
    خودش بايد عروسي باشه که جيگر مادرشوهرو خون کنه اما بايد در عين حال مادرشوهر باابهتي باشه که تو زندگي پسر دخالت کنه و جيگر عروسو هم خون کنه
    تازه مادرشوهر و خواهرشوهرا حق دخالت تو زندگيشو نداشتن.الان به برکت وجود مادرشوهرمن.مادرشوهر ويکي از خواهرشوهراش در اثر غصه زياد مردن
    سلام دينا جونم.
    واي اين پستت مختص من بودا.اين فيلمو من تيزرشو ديدم و دلم مي خواد ببينمش.خيلي جالبه.مي دونم

    به نظر من لازم نيست مادرشوهر خودش سختي كشيده باشه . اصولا دخالت كردن در زندگي ديگران به تربيت رفتاري طرف بر مي گرده . اگر كسي اونقدر فهم نداشته باشه كه بدونه حق نداره براي زندگي شخص ديگري حتي پسرش نبايد تصميم بگيره اين همه كدورت پيش مياد . اما در كل من مي گم نقش اصلي رو اين وسط پسر بازي مي كنه . من خودم يك عدد مادرشوهر فضول و بدجنس و سليطه دارم اما خدا رو شكر همسرم همون اول كار با برخوردش بهش اجازه مانورنداد . باور م يكني من 4 سال طبقه بالاي خونشون بودم و باهاش قهر هم بودم و ايشون خيلي كم مي تونست با من بحث راه بندازه ؟

    راستي پست امروز من مرتبط با پست قبلي توهه .

    + فرام 
    مادر شوهر من دخالتي تو زندگيمون نمي كنه و كلا خانم مهربونيه ولي بعضي وقتا يه حرفايي ميزنه كه آدم ...
    + نسترن 
    چرخه را خوب شرح داديد مادر شوهر من هم همينطوره البته 4تا خواهر شوهر هم بهش اضافه كن كه خيليييييييييي تو كارهام دخالت ميكنن حتي توي چينش مواد غذايي توي يخچال هم دخالت ميكنند و بدتراز همه اينكه همسرم تنها پسر خانواده است و در مسايل مردونه هم پدر شوهرم صاحب نظر هست جالب اينه كه اين چرخه ايي كه شما توضيح داديد اصلا براي مادر شوهر من صدق نميكنه چون خودش اصلا مادر شوهرش را نديده .....در هر صورت اولها خيلي از اين دخالتهاشون ناراحت ميشدم ولي بعدا خودم را به بيخيالي زدم هر وقت ميان خونمون يا ما ميريم خونشون ميذارم هرچي خواستن بگن و هركاري خواستن بكنن بعد كه اونا رفتن خودم همه چي را بر طبق خواسته خودم تغيير ميدم انگار اون چند روز كه با اونا بودم اصلا تو زندگي ام نبوده ....اخه گاهي دلم براشون ميسوزه هر چند گاهي گستاخي را به نهايت ميرسونن
    + فهيمه 

    خوب راستش من نمي تونم نظري در مورد مادرشوهر بدم..

    چون مادرشوهر من به حدي كم حرفه كه بعضي اوقات خودم بحث رو شروع مي كنم و در مورد يه موضوع سوال مي كنم... بعد خيلي حرف بزنيم... مي شه 10 دقيقه.. تازه با مكث هاي يك دقيقه و دو دقيقه..

    از اين نظر بايد خدا رو شكر كنم.. چون اصلا مادرشوهرم نمي گه شما تو زندگيتون چي كار مي كنيد.. اينجوري بكنيد و غيره...

    خيلي دوستش دارم.. مثل مادرم مي مونه... باهاش راحتم...

    + فهيمه 
    يعني من اولم؟؟؟؟.....
     <      1   2   3