• وبلاگ : باغچه كوچك ما
  • يادداشت : دو فيلم و نظر شما
  • نظرات : 3 خصوصي ، 82 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    خب تقريبا کل مساله ي فيلم همين بود . مرده اصلا داشت کار و زندگي اش رو مي کرد . هيچ هم علاقه اي نداشت که بره پاريس و مثلا نويسندگي کنه . مخصوصا بعد از اين که پيشنهاد کاري بهتري بهش دادند . اين زنه بود که داشت خودش رو مي کشت و هي به مرده اصرار مي کرد که نه تو از اين جا و از کارت خوشت نمياد ، نه تو به وقت آزاد احتياج داري ...
    نظر شخصي من اينه که زنه از ازدواجش ناراضي بود ( گفت که بچه ي اول رو اشتباه کردم به دنيا آوردم ، بعد دومي رو آوردم که وانمود کنم اولي اشتباه نبوده ) و احساس پوچي و هيچي بودگي مي کرد و به اين ترتيب مي خواست مدتي خودش کار کنه و چرخ زندگي رو بچرخونه تا بگه من هم هستم .
    شايد هم نه . نمي دونم .
    به هر حال رفتار زن به نظر من کلا عجيب و غريب بود . فکر کن زندگي به اون خوبي ، خونه ، کار ، بچه ها ، بعد يک هو مي زنه به سرش پاشيم بريم پاريس . يک کاره .