سلام
ممنون كه به خونه ي مادربزرگه اومدي و مهمون من و مخمل شدي![]()
من و مخمل ريشه در كودكيه شما داريم![]()
من اين فيلمها رو نديدم ولي فيلم دوميه كه ميگي قشنگ بود خوب حتما قشنگ بود ديگه
![]()
و اما فيلم دوم:چرا تا تقي به توقي ميخوره و دعواشون ميشه ميرن با يکي ديگه رابطه ي فيزيکي برقرار ميکنن؟![]()
به نظر من هم براي عشق كه زمان و مكان احتياج نيست
به نظر من خانمه فقط يه تنوع ميخواست و اين تنوع رو توي سفر ديد
نه اينكه واسه عشق و اين چيزا بوده باشه
شايد حس كرد اگه برن سفر و خلاصه شهر جديد ميتونن تا مدتي برن و اماكن ديدني رو ببينن و وقتشون به خوشي ميگذره
(حتما اماكن ديدني تموم ميشد باز ميگفت بريم يه شهر ديگه واسه عشق)
![]()
اگه مرده رابطه ي خودشو با همكارش به خانمش نميگفت دو روز ديگه كه خانمه خودش ميفهميد ميگفت چرا به من نگفتي
حالا كه گفت ميگه چرا گفتي![]()
به نظرم فيلم دوميه قشنگتره![]()
راستي چرا نوشتي چهره ي زشت حقيقت؟ به نظرم اين افراد با كار خودشون حقيقت رو اينطور نشون دادن
حقيقت تلخه چون حرف صادقانه است ولي زشت نيست !!
مسافرت هم ان شا الله خوش بگذره
راستي نظرت راجع به تبادل لينك چيه؟
منتظريم
![]()