سلام به خانومي گل
ممنون كه به يادم بودي و سر مي زني به خدا چند روزي نبودم نوشته بودم ...
مي خواستم باببت پستي كه نوشتي ازت تشكر كنم به عنوان يه زن ...
چقدر زيبا و تاثير گذار مي نويسي مي دونستي ...
مي دونم روزهاي سخت و رزوگاراني رو گذروندي ولي خوبيش اينه كه گذشته و تموم شده با اينكه ياد اوريش دل آمدمو به درد مي ياره اما با فكر گذشته ها زيستن يه شكنجه دادن عمدي به حساب مي ياد ...
پسرك هست زندگي هست هر روزم داره ميگذره و جلوشو نمي تونيم بگيريم پس چه خوبه كه چيزي از روزهامون به جا بزاريم كه ارزش ياد اوري داشته باشه ...
خيلي مراقب خودت باش قدر قلب مهربونتو بدون دوست دارم به اندازه فاصله هامون...
راستي وقت داري بيام ببينمت خانومي گل
خانومي ميشه از اين که چه جوري با هم آشنا شدين بنويسي ؟؟؟
موفق باشي .
خصوصي
سلام عزيزم...
اينكه خودت رو به آرامشي رسوندي كه الان داري نتيجه اش رو تو پسرك مي بيني.. واقعا تحسين برانگيزه...
راستي كم پيدايي.. .
درحالي كه چشمام باروني شدهفقط ميتونم بگم متاسفم ..ميدوني كه چقدر به مسئله ي بارداري و زايمان و اين چيزا حساسم ..
لطفا" ماجراي زايمانت رو هم بنويس
كاش هيچ بارداري ناخواسته نباشه .. همه زن و شوهر ها با بارداري بينشون جدايي ميافته كه با درايت خيلي زياد بايد تحمل كنند تا دوسه سال .. وقتي پيش از ازدواج و تجربه هاي عاشقانه هم باشه كه ديگه واقعا" سخته ..
خيلي روزاي تلخي بهت گذشته عزيزم خدا پسرك نازنينت رو برات حفظ كنه