• وبلاگ : باغچه كوچك ما
  • يادداشت : روزهاي سخت مادر بودن
  • نظرات : 4 خصوصي ، 46 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      >
     
    سلام. سلام. خيلي زنده و ملموس ماجراها رو تعريف مي كني. توصيه هات هم خيلي مفيده براي ما مادر بعد از اين ها
    + سوگلي 

    وايي چقدر سختي كشيدي...

    اما خدا رو شكر كه الان پسرت داره جلوت صحيح و سالم راه مي ره..

    خانومي جونم بدو بيا من آپم.

    خب يه پي سي بخر...

    البته لب تاپ هم خوبه ها هر جا مي شه بردش..

    من اطلاعات ندارمممم در اين مورد اونم لب تاب .. ولي اميدوارم كه خوبشو و باحالشو بخري

    + صحرا 
    متاسفم . چقدر ناراحت كننده بوده تولد پسركت . واقعا حالا مي فهمم دليل اين همه مكدر بودنت رو . واقعا حق داشتي خانومي عزيز .

    اميدوارم نوت بوك خوب بخري...

    چقدر از اين سزارين و راه افتادن بعدش مي ترسم

    چون موقع ماهان فكر مي كردم ديگه فلج شدم

    در ضمن تب بعد زايمان هم داشتم...

    هداروشكر پسرت بعد اون همه نگراني سالم بدنيا اومد

    در مورد مادرشوشوتم چي بگم

    شاد و تندرست باشي خانومي

    + نگين 
    خدايا يه لپ تاپ خوب و قيمت مناسب بنداز تو دومنه ايم خانوميه ما دلمون براش يريزه شد !!!! آمييييييييين

    سلام خانومي

    خوبي ؟

    گل پسرت چطوره ؟

    ببوسش

    عزيزم به روز شدم ....

    فعلا گلم ....

    + ناردونه 

    خانومي منظور خانمه همون چك پول بوده ديگه . اين همه بلا سرش بياد بعدش هم كشيده هم بخوره !!!!!!!!!! حرف ها مي زني هاااااااا

    + يك دوست 

    سلام، وبلاگتون رو خوندم جالب بود.

    ولي فكر ميكنم شما زنها در مورد مادر شوهر هاتون زيادي بد فكر ميكنيد اگه كارهايي كه خودتونم ميكند بنويسد اونوقت معلوم ميشه كه كي واقعا حق داره.در اينكه زنها سختي ميكشند شكي نيست ولي ...

    سلام دينا جونم

    چه قدر سخت بوده.خدا رو شكر كه تو تونستي با همه اين اوصاف پشت سر بذاري.

    من دي شب يه كليپي از سزارين ديدم رسماً‏غش كردم.چقدر ترسناك بود...

    راستي تو با هر كي حرف بزني آرومش مي كني.پسرك كه جاي خود داره...

    chera yadeshoon mire ke khodeshoon ham zanand va faghat yek zan e dige ke hala dar hokm e aroose ro azar midand? kheili delam sookht
    تربچه منم واسه زردي 48 ساعت بيمارستان بود منم عمل كرده با كلي بخيه هاي دردناك توي بيمارستان بالاسرش بودم .چقدر سخت بود واقعا . دركت مي كنم .
    اگه اين طوري باشه كه من از محالات ه ازدباج كنم... چه قدر سخته هااااا
    بچه داري و ازدباج و اين صوبتااااا كلشو خوندم...... ايشالله ني ني دوم كه بياري حسابي هواتو دارن......... راستي به فكر ني ني دوم هستي؟
    + لي لي 

    تو چي كشيدي دختر! اشك تو چشاو جمع شد. يه جاهايي هم كلي حرصم گرفت!

    شاد باشي

     <      1   2   3   4      >