سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باغچه کوچک ما

جواب مسابقه + جشن شب یلدا سه شنبه 87/10/3 ساعت 3:11 عصر

سلام

بازم شرمنده! اما این بار با یک خبر خوب آمدم! بالاخره لب تاب را خریدم! خیلی ذوقشو دارم! البته تایپ کردن باهاش یک کم سخته با این که جای اکثر کلیدها را حفظم! فکر کنم این بار با این که کلی حرف دارم باید کمی خلاصه اش کنم!

خوب اول نتیجه مسابقه را بگم و برندگان را اعلام کنم! ( حال می کنید چه قدر خودمو تحویل می گیرم؟! ) راستش یک کم از خودم ناامید شدم! بیچاره هم مسلک های من! الکی هی بهمون میگند شما دانشجوی یکی از بهترین و معروفترین دانشگاه های ایران هستید تا با این ترفند دلمون را خوش کنند و صدامون در نیاد و اعتراض نکنیم به این ظلم های عیانشو!!!! خوب من دانشجوی دانشگاه صنعتی اصفهان هستم ( یعنی هنوز نگذاشتند فارغ التحصیل بشم که بگم بودم!!!!! ) خوب فقط ملودی عزیز و آرایانای گل که همشهری هم هستیم درست حدس زدند! والا دیگه فکر کنم قضیه قرعه کشی منتفی بشه و ما با هم یک جوری تفاهم کنیم سر جایزه نفیس! البته بودند دوستانی که حدس زدند اصفهانی هستم ولی اکثرا اسم دانشگاه اصفهان را بردند!

خوب بگذریم و بریم سر جشن شب یلدای پر*شین بلاگ! جای همه دوستانی که نبودند خالی! راستش من که غیر از دوستان وبلاگی که از وبلاگ پسرک بودند کسی را نمی شناختم! راستش من فکر می کردم چون وبلاگ های برتر کودک و نوجوان را معرفی می کنند بچه بیشتر باشه که غیر پسرک و دوست وبلاگیش و البته یسنا دو تا دختر بچه دیگه هم بودند که از پسرک بزرگتر بودند! تعداد بچه ها کم بود! من و دوستم دیرتر رسیدیم و برنامه شروع شده بود برای همین سالن پایین پر شده بود و ما را فرستادند بالکن! مجریش مال رادیو جوان بود و انگار خوب باهاش هماهنگی نکرده بودند چون گاهی سوتی می داد!!!! برنامه شون جالب بود! راستش من بر خلاف اون یکی دوستم که وبلاگ دخترش هم رتبه آورد خیلی سخت گیر نیستم و اکثرا جنبه مثبتشو می بینم، خیلی خوشم آمد از برنامه شون! هنرپیشه هایی مثل رضا بنفشه خواه و رحیم نوروزی و ... و البته مثل همیشه بهاره رهنما! و مهدی مقدم! و فرورتیش رضوانیه که من خیلی از طنزهاش خوشم میاد برنامه اجرا کرد! ( من برخلاف بقیه برای رضوانیه بیشتر از نوروزی ذوق کردم! ) شاعر برنامه فیتیله را آوردند و با زوج های وبلاگی مصاحبه کردند که جالب بود! از وبلاگ نویس های پیشکسوت تقدیر کردند و برندگان نظرسنجی وبلاگ کودکان و  IT را اعلام کردند و به سه نفر اول جایزه دادند که به نظر من باید به همون 10 نفر اول می دادند دیگه!!!! این وسط پسرک چند بار سوتی داد و درست در اوج سکوت مجلس داد زد موبایل را به منم بده عکس ها را ببینم!!!!!! مجلس کلی منفجر شد از خنده! بعدش هم از جناب بو*ترا*بی تجلیل کردند و مدیریت را تحویل خانوم فو*لاد*زاده دادند و عکس گرفتند و بعد هم اتمام برنامه! بعد مراسم پسرک و دوستش را بردیم تا با دکور یک عکسی بندازند و  خانوم فو*لاد*زاده لطف کردند و به پسرک با این که چیزی نشده بود کادو دادند!!! جناب همسر که کلی از جمعیت وبلاگ نویس ها تعجب کرده بود و  بعد مراسم با جناب بو*ترا*بی درباره وبلاگ پسرک و نحوه نظرسنجی صحبت کرده بود که ایشون هم لطف کردند و گفتند ما اصلا پا*رسی* بلاگ را قبول نداریم و از نظرسنجی حذفشون می کنیم!!!! اینم شانس ما! وسوسه شدم تو پر*شین هم یک وبلاگ بزنم!!!!! ( جوگیری را حال می کنید؟! ) بعدش هم برگشتیم خونه و یک سفره یلدا بر خودمون انداختیم و با جناب همسر و پسرک خوردیم و حرفیدیم! خوب بود و خوش گذشت!

                    

 

راستش از وقتی برگشتم تهران اوضاع خونه و اخلاق هامون خیلی بهتر شده! جناب همسر کلی مهربون شد و تو این تعطیلات خیلی بهم کمک کرد! دوبار پیشنهاد داد ظرف ها را بشوره!!!! که دفعه اول کلی تعجب کردم! کلا همه چیز خوب پیش میره غیر از یک مورد که خیلی به همم ریخت، می خواستم بیام و بگم ولی چون حل شد بی خیالش میشم! می خوام جو خوب حاکم بر خونه و دلم همین جوری خوب بمونه!!!!

خوب دیگه فهمیدید اصفهانی هستم پس لابد بعضی هاتون حدس زدید مهمون صحرای عزیز شنبه هفته پیش من بودم که الان جا داره از مهمون نوازی خوب و غذای عالیش تشکرکنم!

راستش وقتی از اصفهان برمی گردم تا مدتی روحیم عالیه بعدش دوری و تنهایی بهم فشار میاره و می قاطم!!!! امیدوارم  این روحیه خوب فعلی را حالا حالاها حفظ کنم!

پیوست 1: در پست بعدی منتظر ادامه داستان باشید اگه البته دوست دارید! دوست دارید؟!؟!؟!؟

پیوست 2: هفته پیش سالگرد سی امین سال تاسیس دانشگاه صنعتی بود! کلی پوستر و تبلیغ هم تو دانشگاه و هم تو شهر! کلی برنامه و مهمون! نمایشگاه دستاوردهای 30 ساله و ... 2 روز بعدش پوستر دانشگاه اصفهان را تو شهر دیدیم! حالا فکر می کنید چندمین سالگردش بود؟!؟!؟!؟ سیصدمین!!!!!!!!!!! جل الخالق تا حالا فکر می کردیم دانشگاه تهران اولین دانشگاهه! هی چپ و راست رو دستش بلند میشند! قبلیش هم دانشگاه خواجه نصیر بود!!!!

پیوست 3: خیلی وقت پیش مامان شوشو یک دستگاه چای ساز بهمون کادو داد! اصلا یادم نیست مناسبتش چی بود! فقط چون هم جاشو نداشتیم و هم خطر پسرک بود دست نگرفته بودم، چند وقت پیش تو خونه تکونی کمد دیدمش! اشتباه کردم و بازش کردم ( از چای ساز خوشم نمیاد، چایی باید روی کتری خوب دم بکشه و تازه گچ آب گرفته بشه! ) راستش وقتی آبش به جوش میاد گچ هاش روش معلقند! تازه روی چایی هم هستند که من خیلی بدم میاد! یکی پیشنهاد داد سیم نو ظرفشویی بندازم توش که برای دو دفعه خوب بود و بعد روز از نو! کسی پیشنهادی نداره؟!؟!

پیوست 4: دقت کردید با نزدیک شدن به ایام کریستمس تو ویترین اکثر مغازه ها یک درخت کریستمس به چشم می خوره؟!؟!؟!؟ دم سال نوی خودمون این همه سفره هفت سین دیده نمیشه!!!! ما چمون شده؟!؟!؟!؟ مسیحی داریم میشیم؟! یا فرهنگ اصیل خودمون داره رنگشو می بازه؟!؟! به نظر من شروع سال نو با آغاز بهار خیلی جذاب تر از وسط دی و برف و سرماست!!!!!

پیوست 5: وقتی آمدم به آپم دیدم روناک عزیز هم درست حدس زده! ای ول داره! چون تازه به وبلاگم سر زده! فکر کنم باید در فکر یک جایزه ویژه براش باشم!!!!!

پیوست اضافه شده در 4 دی: راستش ما یک همسایه داریم که این ها مستاجر هستند و تازه عروس و دامادند! این ها شارژ 6 ماهشونو نداده بودند، جناب همسر چند بار بهش تذکر داد ( شوشو مدیر ساختمانه! ) بعد بهش اخطار کتبی داد و یارو توجه نکرد! بعد به صاحبخونه اش زنگ زد! یارو هم شاکی آمد و داد و هوار راه انداخت!!!!!! و به خیال خودش چوقولیمون را پیش همه گفت! دیگه آخر دست که دید جناب همسر سکوت عاقل اندر سفیهی می کنه رفت و به یکی دیگه از هیت مدیره شارژشو داد! حالا صبح جناب همسر آمده میگه رو شیشه ورودی و در آسانسور و ... چرت و پرت نوشته! البته ما که ندیدم ولی غیر این بابا کسی نداریم این قدر نخاله!!!!!! ماشاا... شارژ نمی دهند افاده و توقع دارند طبق طبق!!!!!!!!!!!!!! ( درست نوشتم؟! ) من موندم چرا بعضی ها این قدر ذاتا پررو و متوقع هستند؟!؟!؟!؟ یک کم به موقعیتشون نگاه کنند که چی هستند! ( خدای ناکرده به مستاجرها توهین نشه و ناراحت نشند! ما بازم تو ساختمان مستاجر داریم آدم های خوب و بی آزار و خوش برخورد! این یکی نخاله است! )


نوشته شده توسط: خانومی

روزمره


ِْلیست کل یادداشت های این وبلاگ

آخرین پست!
پراکنده گویی دم عید!
[عناوین آرشیوشده]

خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 
 Atom 



:: کل بازدیدها ::
81361


:: بازدیدهای امروز ::
8


:: بازدیدهای دیروز ::
9



:: درباره من ::

باغچه کوچک ما

:: لینک به وبلاگ ::

باغچه کوچک ما


:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

روزمره[15] . خاطرات قدیمی[6] .


:: آرشیو ::

مهر 1387
آبان 1387
آذر 1387
دی 1387
بهمن 1387
اسفند 1387


:: دوستان من (لینک) ::

ساناز جون
صحرا
مریم عزیز
آریانا
سوگلی عزیز
آنیتا
آرام و حلمای عزیز
لی لی جون
خانوم خونه
ستاره عاشق
سفیدبرفی
خاطرات تینا
پینه دوز
ناردونه
ملودی جون
مجهولانه
آرمینا
مینا جون
مهرتابان
نارسیسا
مسی و دخترش
چمدان حرف هایم
آتی عزیز
ملیحه جون
مهربانو
نگین جون
ترپچه نقلی
عسل بانو
بلفی
مری جون
فرام عزیز
عسلی جون
دنیای ماریلا
بی بی ستاره عزیز
روزهای روناک عزیز
فاطمه عزیز
دلنوشته های یک زن آریایی
زنی به رنگ آب
نوک طلا و مخملش
سایه عزیز
بهناز عزیز


::آمار وبلاگ::